نه حيرونه، نه دلتنگه، غريبه
مپرس از او همون غربت نصيبه

نسيمي مي وزه از جانب او
همه ميگن که مثل بوي سيبه


گرفت او را شبي موج نگاهي

ولي ذکر لبش امن يجيبه

غريبي مي کنه هرچند، اما

دو چشمون غريبش دلفريبه

به او گفتم ميون آتش وخون

دوباره زنده اي ؟خيلي عجيبه

ولي با آه وحسرت گفت با من
نه حيرونه ،نه دلتنگه، غريبه

عبدالحسین رحمتی